بابا حسين:
اينجا بهانه هاي زدن جور ميشود
کافيست زير لب پدرت را صدا کني
کافيست يک دو بار بگويي گرسنه اي
يا ناله اي به خاطر زنجير پا کني
اصلا نه بي بهانه زدن عادت همه ست
حرف گرسنگي نزدم باز هم زدن
ديدم که بر لبان تو ميخورد پشت هم
چوب تري که قبل لبت بر سرم زدن
بابا امروز هم به نيت تفريح امدن
عمه کجاست معجر من ازدحام شد
از ان شبي که زجر مرا دست عمه داد
لکنت زبان من نه مداوا نميشود
پير زني که موي مرا ميکشيد گفت
زلفي که سوخته گره اش وا نميشود
:: بازدید از این مطلب : 487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0